به گزارش خبرنگار وسائل، نشست «نقش خانواده در کنترل فرزندان در شبکههای اجتماعی» از سلسله نشستهای همایش علمی و پژوهشی «اخلاق و رسانه» چهارشنبه 30 آبان 97 با حضور حجت الاسلام والمسلمین کریم خانمحمدی مدیر گروه تربیتی و اجتماعی پژوهشکده باقرالعلوم(ع) و جمعی از طلاب و دانشجویان در سالن همایشهای پژوهشکده باقرالعلوم(ع) برگزار شد؛ در ادامه مشروح سخنان وی تقدیم مخاطبان محترم میشود:
تفاوت ماهیتی خانواده با جامعه
چکیده نشست
به اعتقاد ما، خانواده ماهیتا با جامعه متفاوت است و اگر بنا است که کنترلی صورت گیرد متولی آن خانواده است نه دولت.
طرح مسأله
مسأله این است که رابطه تکنولوژی با فرهنگ خنثی نیست، اینگونه نیست که تکنولوژی مدرن بیاید و تأثیری در فرهنگ ما نداشته باشد و ما بتوانیم مانند سابق زندگی خود را ادامه دهیم، بسیاری از اندیشمندان همچون مارشال مکلوهان هم گفتهاند که تکنولوژی در فرهنگ اثرگذار است، مخصوصا تکنولوژیهای مدرن امروزی همچون تلویزیون که به کلی ساختار و روابط را در خانواده تحت تأثیر خود قرار میدهد.
از جمله این تکنولوژی ها موبایل است که ساختار خانواده را تحت تأثیر خود قرار میدهد؛ تکنولوژیهایی مانند ماشین سرعت که قبلا آمده است، اثر آن این است که دیگر نمیتوان هنجارهای سابق را ادامه داد.
مثالی که میتوان در اینجا بیان کرد و با توجه به آن به طریق اولویت در تمام عرصهها میتوان چنین نتیجهگیری را انجام داد، این مثال در حوزه فرهنگ دینی است که جلوس در محلی که خانمها نشستهاند، مادامی که گرم باشد، مکروه است، اما این آموزه دینی را امروزه کمتر کسی میتواند رعایت کند، چراکه در وسایل نقلیهای سریعی همچون تاکسی امکان رعایت چنین امری وجود ندارد و هیچ آیت اللهی و هیچ عارفی این آموزه را دیگر نمیتواند رعایت کند، یا تکنولوژی مدرنی که در ایام حج با آن مواجه هستیم این است که مشکل نماز صبح در هواپیما حل نشده است و بارها پیش آمده است که زوار حج نتوانند نماز صبح خود را سر وقت بخوانند.
اثرگذاری تکنولوژی در فرهنگ
بنابراین تکنولوژی در فرهنگ اثرگذار است، البته فرهنگ هم بر تکنولوژی اثرگذار است، نمیخواهیم بگوییم که یک طرفه است. ما هم بر اساس فرهنگ و آموزههای دینی خود، مضامین خود را در این قالب میریزیم، اما تأثیر و تأثر دوطرفه است، این مبنای بحث است.
نتیجه بحث این میشود که هنگام ورود تکنولوژیهای مدرن مانند موبایل با ویژگیها و مختصات جدید در زندگی ما به ویژه در زندگی کودکان، شبکههای اجتماعی مجازی شکل میگیرد، البته قبلا هم شبکههای اجتماعی همچون گروه کودکان، هم بازیها وجود داشته است، خود خانواده اصولا هم یک شبکه اجتماعی است و روابط ساختارمندی بین پدر و مادر و خانواده وجود دارد، اما شبکه اجتماعی مجازی قبلا وجود نداشت که افراد در جاهای مختلف باشند و در گروهی با یکدیگر مرتبط باشند، لازمه تشکیل شبکه اجتماعی در گذشته حضور در فضای عینی و مکان خاصی بود.
همین که تکنولوژی شکل میگیرد، ماهیت را هم تغییر میدهد، تلفن امکان مرتبط شدن با یکدیگر را برای ما فراهم کرد، اما اگر کسی در گذشته میخواست با کسی ارتباط تلفنی برقرار کند، بایستی نزدیک تلفن میرفت، چراکه تلفن به سیم متصل بود و پدر و مادر این امر را میدیدند، اما امروزه فرزند یا کودک با موبایل خود زیر پتو رفته و چت کرده یا صحبت میکند و والدین او نیز تصور میکنند که خوابیده است، این تکنولوژی تأثیر ماهوی ایجاد کرده است.
تکنولوژی بالاصاله مثبت است
اما به اعتقاد ما این تکنولوژی بالاصاله مثبت است، زیرا اصل مبنای ما این است که به لحاظ فلسفی وجود مثبت است، یعنی نباید با نگاه منفی به این مسأله توجه کنیم، به طور کلی وجود نور است و عدم تاریکی، و کارکردهای مثبتی هم مانند، ارتباط آسان، تسهیل صله رحم، اطلاع رسانی، کسب علم و آگاهی، ایجاد سرگرمی و همبستگی اجتماعی دارد که سبب انسجام خانوادهها میشود.
اما این شبکههای اجتماعی کارکردهای منفی از جمله برای کودکان دارد، مانند دیدن کانال های مستهجن که قبلا هم در شبکههای واقعی وجود داشت و ممکن بود کودکی در معرض انحراف قرار گرفته و حادثهای را به ندرت ببیند، اما امروز در معرض این انحرافات از انواع مختلف همچون خشونتها، ارتباطهای نامتناسب با دیگران که به صلاح کودک نیست، مانند ارتباط نامشروع، سوء استفاده و اخاذی، فریب خوردن و تدلیس به گونهای که پیرزن میتواند خود را جوان و فردی زشت خود را زیبا نشان دهد.
افشای اسرار، اتلاف وقت و اعتیاد در شبکه یا در معرض اطلاعات زیاد و ناهمگون قرار گرفتن، سبب ناهماهنگی شناختی میشود، به قدری اطلاعات به سوی آنها سرازیر میشود که به تعبیر آقای شَنگ با مه اطلاعاتی مواجه میشوند، یعنی نمیتوانند تجزیه و تحلیل کنند.
بنابراین اطلاعات به صورت خام در ذهن آن وارد میشود، همچون کسی که هرچی غذا بدست آورد میخورد و معده درد میگیرد، کودکان نیز با چنین امری مواجه شده و بسیار سطحینگر و پراکنده گو میشوند، خود پراکندهگویی هم نشانه و اماره کم عقلی است، یعنی صحبتهای او ارتباطی به هم ندارد.
بنابراین رسانهها عمق عقلانی فکر کردن را کاهش میدهد، از این رو ضمن اینکه نگاه کلی ما به شبکههای اجتماعی و هر تکنولوژی مدرنی که وارد میشود، مثبت است، در عین حال آسیبهایی دارد.
پیدایش شبکههای مجازی جدید ما را با مسائل جدیدی مواجه میکند، از یک طرف همه انسانها و به ویژه کودکان نیاز به حفظ حریم خصوصی و از سوی دیگر نیاز به امنیت دارند، گاهی این دو با یکدیگر تعارض دارند، بنابراین ما با دو اصل لازم و متعارض مواجه هستیم، ممکن است همین کودکی که نیاز به حفظ حریم خصوصی دارد، اگه به کلی رها شود، امنیت خانواده را از طریق افشای اسرار یا امنیت خود را از طریق فریب خوردن، سوء استفاده و اخاذی دیگران به خطر بیاندازد.
مفهوم حریم خصوصی
اگر بخواهیم مفاهیم را تعریف کنیم، یکی از آنها حریم خصوصی است که حق تحفظ از دخالت دیگران را گویند، این حریم خصوصی برای هر انسانی حقی لازم محسوب میشود و دیگران نمیتوانند دخالت و تجسس کنند، البته به لحاظ آموزههای اخلاقی و فقهی و فرهنگی نیز این آموزه لازم و ضروری است.
مرحوم آقای دولابی جملهای میفرمودند که خیلی به عمق مسائل نروید و جستوجو نکنید که چه کسی چه کاره است، چراکه هر باغچهای را بیل بزنید از آن کرم بیرون میآید، بنابراین تجسس و جستوجوی بیش از حد اشتباه است و ما نباید نسبت به کودک، رفیق و حتی همسر خود حساسیت بیش از حد داشته باشیم.
ما عرصهای داریم به نام تجاهل و تغافل، تعبیری از حضرت امیر(ع) دراین رابطه وجود دارد که «لَوْ تَكَاشَفْتُمْ لمَا تَدَافَنْتُمْ»، اگر همدیگر را کشف کنید، اصلا رغبت نمیکنید که یکدیگر را دفن کنید، بنابراین همه انسانها نیاز به حریم خصوصی دارند و حتی جامعه شناسان هم بحث کردهاند که حوزه خصوصی عرصهای برای استراحت انسانها و آمادگی جهت عرصههای عمومی است.
مفهوم امنیت
مفهوم دوم امنیت است؛ در مقوله امنیت نباید صرفا ذهن خود را به امنیت عینی منصرف کنیم، ما دو نوع امنیت عینی و ذهنی داریم، که از منظر روانشناختی امنیت ذهنی مهمتر از عینی است.
امنیت عینی به معنی نبود آسیبهای اجتماعی است، یعنی نبود دزدی، غارت، تصادف، طلاق و مانند آن است، در هر جامعهای آسیبهای اجتماعی هرقدر پایینتر باشد، امنیت بالاتر است و بالعکس هر قدر آسیبهای اجتماعی بالاتر باشد، امنیت عینی پایینتر است، اما امنیت ذهنی به معنای باور انسان به وجود امنیت عینی است.
در آیه 112 سوره نحل داریم که« وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً» لفظ «آمنه مطمئنه» اشاره به امنیت ذهنی یا روانی دارد، گاهی اوقات امنیت عینی وجود دارد، اما امنیت ذهنی نیست، در ایران تصور اکثر مردم بر زیاد بودن رشوه در امور اداری است و غالبا به دنبال پارتی هستند، در حالی که در عمل و واقعیت اینگونه نیست، اما چه فایده که مردم امنیت روانی ندارند و فکر میکنند که حق آنها خورده میشود.
گاهی کودک مواجه میشود با ناامنی روانی، همین که دلهره و ترس دارد، نمیتواند کاری انجام دهد، بنابراین زمانی که صحبت از امنیت میشود، هر دو نوع امنیت مد نظر قرار دارد.
وظیفه خانواده و دولت، هنگام ناامنی
حال اگر امنیت به خطر بیافتد، وظیفه خانواده و دولت چیست، آیا این ناامنی را بالاصاله نسبت به کودکان دولت باید رفع کند یا خانواده، البته در جوامع مدرن ضمن اینکه آزادی و امکان تعامل برای کودکان و حتی برای مردم زیاد است، یعنی میتوان با موبایل خود با هر کسی اعم از دشمنان جامعه و نظام مرتبط شد، امکان کنترل برای دولتها هم زیاد شده است، یعنی دولتها هم میتوانند از طریق همین شبکهها همه مردم را کنترل کنند.
به تعبیر یکی از جامعهشناسان رابطه دولت و ملت در جوامع مدرن با توجه به شبکهها شبیه رابطه خدا و بنده شده است، یعنی همانگونه که خدا از ریز برنامههای بنده آگاه است، دولتها نیز از همه امور ملتها نیز آگاه هستند، البته چون انسانها احساس میکنند که اطلاعات بسیار زیاد است و دولت هم نمیتواند همه را کنترل کند، همانطور که انسانها خدا را فراموش میکنند، دولت را نیز فراموش میکنند، همانگونه که انسانها به تعبیر جامعه شناختی نه اخلاقی، خدا را فراموش میکنند و احساس حضور نمیکنند، نسبت به دولت نیز اینگونه است؛ به دلیل اینکه همه اطلاعات را نسبت به همه دارد و این حس ایجاد میشود که کاری به ما ندارد.
اما در عین حال که امکان کنترل وجود دارد، سؤال این است که آیا دولت باید این کنترل را انجام دهد یا اینکه به خانواده و والدین واگذار کند یا اینکه بنابر اصل آزادی اطلاعات و ارتباطات که در قوانین بینالمللی وجود دارد، بگذاریم انسانها آزادانه زندگی کنند و هیچگونه سیاستگذاری در فرهنگ انجام نشود.
مبانی بحث
و اما مبانی بحث؛ نسبت فرزند با والدین با نسبت مردم با دولت تفاوت ماهوی دارد، هرچند جامعه و خانواده هر دو یک واحد اجتماعی هستند، اما خانواده یک واحد اجتماعی با ترکیب ذاتی است، در حالی که جامعه یک واحد اجتماعی با ترکیبی اعتباری است، این بحث را میتوان در اندیشههای مرحوم علامه طباطبایی و شهید مطهری جستوجو کرد.
شهید مطهری به صراحت ذکر میکنند که انواع ترکیبی داریم و با الهام از مرحوم علامه میگویند که ترکیب جامعه از نوع اعتباری است که یا بر اساس اضطرار یا به دلیل کسب منافع بیشتر و اختیار قرارداد میکنیم که کنار یکدیگر زندگی کنیم، بنابراین زیست اجتماعی در جامعه مبتنی بر قرارداد اجتماعی است.
اما در خانواده مرحوم علامه طباطبایی این تعبیر را دارند که اگر به نظام تکوین و گونه تناسل مرد و زن نگاه کنیم، میبینیم که زن به گونهای و مرد به گونه دیگری خلق شده و غرایزی درون این دو نهاده شده است، بنابراین بایستی با یکدیگر ازدواج کرده و به یکدیگر برسند.
حال بعد از ازدواج زن و مرد، آیا فقط روابط جنسی ذاتی و فطری منظور است، خیر. البته در انسانها بهتر است به جای لفظ غریزی، از واژه فطری استفاده شود، چراکه نام غریزه در انسانها فطرت است و در حیوانات غریزه.
باز هم با نگاه به نظام تکوین یا عالم میبینیم که بچه انسان بعد از تولد بدون والدین خود نمیتواند به زندگی خود ادامه دهد و به دلایل گوناگون میمیرد، از جمله اینکه به لحاظ زیستی توانایی تهیه غذای خود را ندارد، به لحاظ عاطفی هم بدون روابط اجتماعی و انسانی زنده نمیماند.
اما خداوند در وجود مادر غریزهای خلق کرده است که به محض تولد فرزند، عشقی یک طرفه نسبت به کودک دارد که او را سرپرستی کند و به او مهر بورزد، پدر هم در مرتبه دوم عشقی نسبت به کودک دارد، بحث مودت بر حسب نیاز است، اینکه بین زن وشوهر مودت برقرار است، به خاطر نیازهای جنسی دو طرف میباشد، اما رحمت یک طرفه بوده و ربطی به نیاز ندارد.
رابطه تکوینی و وکالتی
بنابراین میبینیم که به لحاظ تکوینی جامعه شکل میگیرد و در نتیجه خانواده یک اجتماع ذاتی است، چراکه مبتنی بر نیازهای زیستی و فطری در وجود انسان است، در نتیجه رابطه پدر و مادر با کودک یک رابطه ولایی و تکوینی است، اما رابطه دولت و ملت یک رابطه وکالتی است، یعنی دولت آن اختیاری که والدین نسبت به کودک دارند را ندارد.
در روایات داریم که اگر چنانچه یک دولت خیلی بخواهد نسبت به مردم مهربان باشد، به رابطه پدر و مادر تشبیه میشود، در روایات هم داریم که ائمه به پدر و مادر انسانها تشبیه شدهاند، یعنی میخواهد این امر را بفهماند که رابطه ولایی ائمه اطهار(ع) با انسانها مانند رابطه دولتی که به آن رأی داده شده است، نیست، این مبنای ما است.
رابطه دولت و ملت بر اساس تجاهل و خشونت نمادین
اگر این مبنا را پذیرفتیم میتوان گفت که رابطه دولت و ملت چگونه باید باشد، این رابطه بر اساس اصل تجاهل بوده و مبتنی بر «خشونت نمادین» است، یعنی گاهی اوقات مردم را میترسانند، اما عمل نمیکنند، به تعبیر دیگر دولتها حق اعمال ندارند، این مفهوم را آقای میشل فوکو با مفهوم مراقبت و تنبیه خیلی خوب توضیح داده است.
در جوامع مدرن انسانها را کنترل میکنند، در زمانهای قدیم هم کنترل میکردند، اما در زمانها قدیم مستقیما با شلاق و تنبیه بوده است، اما در جوامع مدرن از طریق خشونت نمادین عمل میکنند، همانطور که وسط زندانها برج مراقبتی وجود دارد که پنجرههای آن رو به سلولها است، به طوری که نگهبان درون برج همه را میبیند، اما زندانیها نمیتوانند او را ببینند، در حالی که ممکن است نگهبان درون زندان به خواب فرو رفته باشد، در جوامع مدرن نیز از طریق موبایل و ابزارهای تکنولوژی این اتفاق میافتد و همه انسانها احساس میکنند که در هر لحظه کنترل شده و همه موبایلها شنود میشوند، اما در واقع اینگونه نیست.
خشونت نمادین در سیره ائمه
از قدیم سیره ائمه اطهار(ع) نیز این بوده است که شاید کنترل از طریق همین خشونت نمادین بوده باشد، نه خشونت واقعی، در سیره حضرت امیر(ع) داریم که یکبار هنگام مراجعه زنی برای اقرار بر گناه زنا و یکبار دیگر هنگام مراجعه مردی به منظور اعتراف بر گناه زنا امیرالمؤمنین(ع) هربار به روشی از پذیرفتن اقرار طرف مقابل طفره میروند تا چهارمین اقرار شخص گنهکار، که حضرت از این امر که فردی چهاربار بر گناه خود اقرار کرده است، ناراحت و غضبناک شده و میفرمایند چه بد است که فردی کار بدی انجام دهد و بعد خود را مفتضح کند، چرا در خانه اش توبه نکرد، اگر خودش توبه میکرد و اقرار نمیکرد بهتر بود از اینکه من بر او حد جاری کنم، بعد حضرت او را برای اجرای حد به صحرا میبرد، بنابراین اگر جایی حدی جاری شده، از طریق چهار شاهد و تجسس و جستوجو نبوده بلکه به اقرار طرف مقابل بوده است.
در ادامه حدیث نیز آموزه مهمی برای ارتباط دولت با مردم وجود دارد که حضرت در میان مردم ندا دادند که ای مردم از منزلهایتان خارج شوید تا بر این مردم حد جاری شود، به شرط اینکه طوری بیرون بیایید که کسی از شما دیگری را نشناسد، راوی میگوید که همه صورتهای خود را پوشانده بودند، حضرت خطاب به مردم فرمودند ای معاشرالمسلمین این حقی از حقوق الله است، هرکس حقی در گردن دارد که باید شلاق و حدی بخورد، از اجرای حد در حق این فرد منصرف شود، چراکه چنین شخصی نمیتواند اجرای حد کند، بعد از این قضیه مردم منصرف شدند و معلوم شد که چرا حضرت دستور به پوشیدن صورتهای آنها داده بودند و فقط تعدادی اندکی چون حضرت علی، امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) باقی ماندند.
این یعنی همه به جز معصومین(ع) جایزالخطا هستند و در کنترل اصل بر تجاهل دولت است، در نتیجه دولت نباید از تکنولوژی مدرن برای تجسس از مردم و کنترل افراد استفاده کند و بر اساس آن نظر بدهد، چراکه شیوه حضرت امیر(ع) این بوده است.
اما برعکس این رابطه در خانواده فرق میکند، یعنی رابطه پدر با فرزندان اینگونه نیست، بلکه رابطه ولایی و مبتنی بر اطاعت فرزند از پدر و مادر است، اینجا اساسا رابطه فرق میکند، فرزندان بدون قید زمان و بدون قید مورد باید مطیع والدین باشند، از پیامبر اکرم(ص) سؤال شد که حق پدر چیست، حضرت پاسخ دادند که از پدر مادامی که زنده است، اطاعت کنید، یعنی نگویید که پیر شده یا ما بزرگ شدهایم.
حضرت در پاسخ نسبت به حق مادر بر فرزند نیز میفرمایند که به اندازه یک روز حمل مادر هم نمیتوان ادای حق او را بجای آورد، یعنی به طریق اولی مادر نسبت به پدر اولویت دارد.
در نهج البلاغه صبحی صالح داریم که حق فرزند بر والدین این است که در همه امور از آنها اطاعت کند، پس قید زمان و قید موردی وجود ندارد، در مقابل اطاعت فرزند نیز پدر هم وظایفی چون انتخاب اسم نیکو برای فرزند، تأدیب نیکو و آموزش قرآن به او را بر عهده دارد که این تأدیب نیکو به معنای کنترل در کودکی است.
اصولا رابطه فرزندان با والدین به مثابه رابطه عبد و خدا است و این تعبیر رسولالله(ص) است که «طاعه الله طاعه الولد و معصیه الله معصیه الولد» بنابراین رابطه والدین با فرزندان، ماهیتا متفاوت از رابطه دولت با مردم است، رابطه والدین با فرزندان تربیتی و مبتنی بر دخالت حدااکثری است، اما رابطه دولت نمیتواند اینگونه باشد.
نظر قوانین بینالمللی درباره آزادی و امنیت
در قوانین بینالمللی نیز درباره حق آزادی بحث شده است؛ ماده 19 اعلامیه جهانی حقوق بشر میگوید؛ «هرکس حق آزادی عقیده و بیان را دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و اخبار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات فردی آزاد است».
طبق این قانون بچهها و تمام انسانها میتوانند از طریق موبایل خود، هر نوع اطلاعاتی را کسب کرده یا به دیگران بفرستند، اما به لحاظ قوانین بین المللی، ماده 19 توسط ماده 29 قید خورده است که هرکس در اجرای حقوق و استفاده از آزادیها خود تابع محدودیتهایی است که به وسیله قانون منحصرا به منظور تأمین حقوق و آزادیهای دیگران و برای رعایت مقتضیات صحیح اخلاقی و نظم عمومی و رفاه همگانی در شرایط یک جامعه دموکراتیک وضع شده است.
در یک شرایط دموکراتیک، دولت و حکومت میتوانند قوانینی را وضع کنند که مانع آزادیهای دیگران نباشد، اما بر اساس ماده 29 میتوان این قوانین را وضع کرد که والدین به لحاظ حقوقی، فقهی و اخلاقی میتوانند فرزندان را کنترل کنند، به لحاظ سیاسی نیز به نفع هر دولت و حکومتی است که این امور را به خانوادهها واگذار کند، چراکه در صورت کنترل دولت، متهم به نقض حقوق بشر میشود، اما با واگذاری به خانوادهها اولا رضایت عمومی جلب میشود، ثانیا مبنای حقوقی، علمی، فرهنگی، اخلاقی و فلسفی مستحکمی دارد و عوارض سیاسی و فرهنگی هم ندارد.
امنیت اهم از آزادی و حریم خصوصی
در نهایت پیشنهاد این است که کودکان باید کنترل شوند، چراکه در تعارض امنیت با آزادی کودک و حفظ حریم خصوصی او، امنیت اهم است، چراکه ممکن است کودک با مضراتی مواجه شود که توان دفع آنها را ندارد.
راهکار عملی برای اجرای این ایده حرکت به سمت تمهید زیرساختهای فنی به منظور امکان کنترل کودکان برای والدین است، به این صورت که موبایل کودک داشته باشیم، یعنی موبایلی که به موبایل پدر وصل شود تا همانطور که کودک موبایل را میبیند، پدر هم صفحه موبایل کودک را از طریق موبایل خود کنترل کند، همانطور که در آموزش رانندگی فرد آموزش دهنده تحت تعلیم را کنترل میکند و در مواقع حساس او را از خطر حفظ میکند، موبایل و تبلت فرزندان نیز به موبایل پدر و مادر وصل شود.
البته اینجا هم باید اخلاق مراعات شود و این کنترل را به کودک اطلاع داده و از تکنیک خشونت نمادین استفاده کنند، زیرا همین که کودک بداند که والدین او را کنترل میکنند، خود به خود کنترل میشود، اما اصل حریم خصوصی نباید شکسته شود و نباید آبروی فرزند پیش دیگران ریخته شود، بایستی اصول اخلاقی را رعایت کرد، اما رابطه خانوادگی ماهیتا با رابطه دولت و ملت و روابط اجتماعی متفاوت است.
اگر به کودک خود بگویید که کامپیوتر را وسط اتاق بگذار تا من ببینم، این شک برانگیز است، اما اگر از ابتدا که موبایل یا تبلت مخصوص کودک و قابل کنترل ارائه شود، مشکلی به وجود نمیآید، و مطمئنا بالای 98 درصد مردم دوست ندارند که فرزندان آنها به بیراهه کشیده شوند.
بنابراین نتیجه بحث این است که با وجود قوانین بینالمللی مبتنی بر آزادی ارتباطات و امکان کنترل افراد به وسیله والدین، اگر این امر با تأمین زیرساختها به خانوادهها محول شود، میتوان سلامت کودکان را تأمین کرد./502/0/ح
تهیه و تنظیم: شاهی